مراحل رشد:
در سيب زميني ، تراكم ساقه هوائي اصلي در واحد سطح اهميت دارد. اين تراكم توسط ظرفيت توليدي محيط، رقم، قدرت رشد و توليد هر ساقه و هدف توليد تعيين مي گردد. تراكم ساقه هوائي در واحد سطح تابعي از تعداد جوانه اي كه روي غده رشد مي كند و فاصله كاشت دو غده مي باشد. بنابراين چنانچه نقطه كاشت از دست رفته وجود داشته باشد، تراكم ساقه مورد نظرحاصل نخواهد گرديد. بوته هاي واقع در طرفين نقطه كاشت از دست رفته هيچگاه نمي توانند بطور كامل كمبود بوته را جبران نمايند. به علاوه فاصله زياد بين بوته ها و وجود نقاط از دست رفته و به غير يكنواختي رشد، توليد تكمه و رشد ثانويه، تنوع در اندازه غدد و نيز توليد غدد درشت منجر مي شود كه نه تنها با هدف توليد منطبق نيستند، بلكه غدد بزرگ حاصله در جريان برداشت و انبار سازي آسيب پذيرتر خواهند بود. در صورت تراكم پائين بوته و ساقه در واحد سطح، غدد بسيار درشتي بوجود مي آيند كه داراي حفره هايي در ناحيه مغز مي باشند. اين حفره داراي ديواره سفيد يا قهوه اي روشن مي باشد. حساسيت ارقام مختلف به توليد حفره يكسان نيست. تعداد ساقه اصلي مورد نياز براي توليد غده بذري حدود 30 ساقه در متر مربع مي باشد. استفاده از غدد كامل با وزن 40 تا 60 گرم و با سن فيزيولوژيكي مناسب( ميان رس) براي اين منظور مطلوب مي باشند. تعداد چشم موجود روي هر غده كامل بيشتراز غده قطعه شده است. فاصله دو بوته در رديف كاشت به رقم بستگي زيادي دارد و معمولاً براي توليد غده بذري حدود 15 تا 20 سانتي متر است. در يك مطالعه انجام شده دردانشگاه صنعتي اصفهان فاصله بوته مناسب براي توليد غده بذري براي ارقام مارفونا و كوزيما15 سانتي متربود. غدد مورد استفاده براي مصارف خانگي بايد داراي اندازه متوسطي( 100 تا 220 گرم) باشند. وجود 20 تا 25ساقه اصلي در متر مربع براي توليد چنين غددي مناسب مي باشد. اين هدف با فاصله بوته حدود 20 تا 28 سانتيمتر روي رديف كاشت و كاشتن غدد كامل يا غدد قطعه شده اي به وزن 40
تا 60 گرم قابل حصول است. در يك مطالعه انجام شده در دانشگاه صنعتي اصفهان، فاصله دو بوته در روي رديف كاشت جهت توليد غدد مصرف خانگي در ارقام مارفونا و كوزيما 22/5 سانتي متر بود.
به طور كلي، هر چه عملكرد غده در بوته كمتر باشد، تراكم بوته بيشتري مطلوب تر است. ارقامي كه رشد رويشي زيادي دارند و نيز ارقام دير رس به تراكم كمتر ساقه اصلي درواحد سطح نياز دارند. خسارت مختصر بر جوانه هاي سيب زميني سبب كاهش تراكم ساقه اصلي در بوته مي شود. اما اگر خسارت شديد بوده و سبب حذف جوانه رأسي هر چشم گردد، جوانه هاي جانبي آن چشم رشد مي كند و تعداد ساقه در واحد سطح افزايش مي يابد. اما در اين شرايط، چون جوانه هاي جديد از نوع جانبي هستند و ديرتر رشد مي كنند، غير يكنواختي سبز شدن مشاهده مي گردد.
غدد بزرگ( بزرگتر از 200 گرم) براي مصارف صنعتي مطلوب بشمار مي روند. وجود 15 تا 20 ساقه اصلي در متر مربع براي توليد غدد درشت مناسب بوده. حصول اين هدف با فاصله بوته حدود 30 تا
35 سانتي متر در روي رديف كاشت امكان پذيرمي شود. در يك مطالعه انجام شده در دانشگاه صنعتي اصفهان، نشان داده شده كه براي توليد غدد بذري و كنسروي مي توان ارقام كوزيما و مارفونا را با فاصله رديف 75 و فاصله بوته حدود 15 سانتيمتركشت نمود. براي توليد غدد با مصارف خانگي ممكن است اين دو رقم را با فاصله رديف 75 سانتي متر و فاصله حدود 22/5 سانتي متركشت كرد. اگرچه عملكرد كمتري در اين فاصله بوته نسبت به فاصله بوته 15 سانتي متر بدست مي آيد، اما تلفات غده در فاصله بوته حدود 22/5 سانتي متر كمتر خواهد بود. ارقام كوزيما و مارفونا براي توليد اختصاصي غدد صنعتي مناسب نيستند. اما در صورتي كه با فاصله حدود 20 تا 5
/22 سانتي متركاشته شوند، مي توان غدد را بر اساس اندازه تفكيك نمود و غددي با اندازه هاي مناسب جهت مصارف بذري، خانگي و صنعتي بدست آورد. فاصله دو بوته در روي رديف كاشت
تحت شرايط ديم به مقدار رطوبت موجود بستگي زيادي داشته و بسته به هدف توليد بين 25 تا 45 سانتي متر متغير مي باشد. مقدار غده بذري مورد نياز براي كاشت يك هكتار سيب زميني به تراكم بوته، ميانگين وزن غده ها يا قطعات غدد مورد كاشت و درصد استقرار بستگي دارد. درصد استقرار به روش كاشت، خصوصيات ماشين كاشت، كيفيت بستر، ميزان پوسيد گي غدد در خاك و يا وجود غدد فاقد چشم وابسته مي باشد. ميزان استقرار غدد غالباً بين 75 تا 95 درصد متغير است، ولي انتظار مي رود در شرايط معقولي از كاشت حدود 80 تا 85 درصد باشد. فاصله كاشت دو غده را بايد متناسب با درصد استقرار تنظيم كرد. همراه با كاهش فاصله دو غده بايد سرعت دستگاه كاشت كاهش داده شود. بكارگيري سرعت كاشت حدود 50 كيلومتر در ساعت معمول است. اگر فاصله رديفهاي كاشت 75 سانتي متر، فاصله دو غده در روي رديف 20 سانتي متر و ميانگين وزن قطعات غدد مورد كاشت 50 گرم باشد، حدود 6/67 غده در متر مربع كاشته مي شود و به حدود
3335 كيلو گرم غده براي كاشت در شرايط كشت آبي مي تواند بين 3/7 تا 9/5 غده در متر مربع باشد. ميانگين وزن قطعات مورد كاشت نيز مي تواند از حدود 45 تا نزديك به 60 گرم متغير باشد.
براين اساس، وزن غده مورد كاشت مي توانند از حداقل 1/7 تا 5/5 تن در هكتار متغير باشد. در شرايط ايران، كه غالباً تصميم گيريهاي دقيقي بعمل نمي آيد، كاشت 2 تا 3/5 تن غده در هكتار معمول است.
آبياري
سيب زميني از گياهان حساس به خشكي محسوب مي شود. كمبودرطوبت خاك سبب كاهش زيادي در عملكرد مي گردد. تغييرات شديد رطوبت خاك مي تواند موجب بد شكل شدن و غيريكنواختي رشد غدد گردد. زيادي رطوبت خاك يا آبياري موجب شسته شدن عناصر غذائي و سموم شيميائي به اعماق خاك، توسعه بيماريها و كاهش درصد ماده خشك غده مي شود. ميزان حساسيت مراحل مختلف نمو به تنش رطوبتي يكسان نيست. گياه در مرحله جوانه زني و سبز شدن حساسيت زيادي به كمبود رطوبت خاك ندارد، اما خشكي مي تواند سرعت سبزشدن را به ميزان قابل توجهي كاهش دهد. سيب زميني در مرحله رشد رويشي و دوران رسيدگي به تنش رطوبتي چندان حساس نيست.
حساسيت زياد به خشكي از مرحله شروع غده بندي تا شروع زرد شدن برگها وجود دارد. خاك بايد در زمان كاشت مرطوب باشد تا تماس خوبي بين غده بذري و خاك برقرار گردد. در كشت پائيزه، به دليل گرمي هوا و وجود فرصت، امكان آبياري قبل از كاشت وجود دارد و اين عمل در صورت خشك بودن خاك بسيار مطلوب است. آبياري قبل از كاشت سه فايده مهم دارد:
(1) خاك تا زمان كاشت مقداري از رطوبت خود را از دست داده و در نتيجه سريعتر گرم مي شود. دماي زيادتر خاك سبب تسريع در سبز شدن محصول مي گردد.
(2) سبب مي شود كه كلوخه ها خرد شده، ذرات كوچكي از خاك در اطراف غده قرار گرفته و تماس بهتري بين خاك و غده و نيز ريشه ها بوجود آيد.
(3) وجود رطوبت در خاك سبب تحريك جوانه زني بذور علفهاي هرز شده و اين علفها طي عمليات تركيبي تهيه بستر و كاشت كنترل مي گردند.
در كشت بهاره نواحي نيمه خشك تا مرطوب، انتظار مي رود كه خاك در اثر بارانهاي زمستاني مرطوب باشد و حتي گاهي زيادي رطوبت خاك مي تواند از طريق عدم امكان ورود به زمين باعث تأخير در كاشت شود. در اين صورت به آبياري قبل از كشت نيازي نيست. درنواحي خشك تا نيمه خشك، خاك ممكن است در زمان كاشت خشك باشد. امكان انجام آبياري قبل از كاشت به سرماي هوا در انتهاي زمستان، طول فصل رشد مؤثر موجود و احتمال وقوع بارندگي بستگي دارد. به دليل اثر متقابل عوامل، ارائه فرمول مناسبي امكان پذير نيست. بطور كلي، تصميم گيري در رابطه با امكان انجام آبياري قبل از كاشت بايد توجه به ضرورت گاورو شدن بموقع خاك و احتمال وقوع بارندگي پس از انجام آبياري بعمل آيد. بنظر مي رسد، براي كاشت بهاره بايد برنامه ريزي دقيقي براي عمليات تهيه بستر انجام شود تا كيفيت بستر مطلوبي بدون اتكاء به آبياري قبل از كاشت بدست آيد. سيب زميني طي دوران سبز شدن رطوبت بسيار كمي مصرف مي كند. تخليه رطوبت خاك طي اين دوران بيشتر به دليل تبخير از سطح خاك مي باشد. در صورتي كه كاشت بموقع و آبياري پس از كاشت انجام شده باشد، غالبأ به آبياري ديگري تا اوايل سبز شدن نيازي ندارد. چنانچه كاشت در خاك مرطوب انجام شود، بسته به شرايط آب و هوائي، رطوبت خاك در زمان كاشت و بافت خاك، ممكن است به يك آبياري قبل از سبز شدن نياز باشد. بهر حال، فراواني رطوبت خاك طي دوران سبز شدن مي تواند موجب توسعه بيماريها گردد. لذا بايد از آبياري غير ضروري خوددراي شود. همراه با گذشت زمان و افزايش رشد رويشي گياه، بتدريج بر نياز آبي گياه افزوده مي شود. اما حساسيت گياه به كمبود رطوبت خاك تا رسيدن به مرحله شروع غده بندي و يا تقريباً 3 تا 4 هفته پس از سبز شدن زياد نيست. طي اين دوران ممكن است آبياريها را بر اساس تخليه 50 تا 55 درصد رطوبت قابل استفاده از خاك و يا رسيدن پتانسيل آب در عمق 20 تا 30 سانتي متري به حدود 0,7 تا -0,5 اتمسفر انجام داد.
اززمان شروع غده بندي تا مدت كوتاهي قبل از قطع قسمتهاي هوائي گياه( كه براي آماده سازي محصول براي برداشت انجام مي شود) بايددقت زيادي در انجام آبياري بعمل آيد. از آنجائي كه بيشترين حساسيت به تنش رطوبتي در اواسط دوران رشد غده( حدود 3 تا 6 هفته بعد ازشروع غده بندي) وجود دارد، دقت زيادي در انجام آبياري در اين مرحله ضرورت دارد. تغيير در رطوبت خاك طي دوران رشد غده سبب توقف و سپس رشد مجدد غدد شده و باعث تكمه دهي، غيريكنواختي رشد و شكل غدد مي گردد. اين علائم بخصوص در ارقام كشيده و بيضي شكل واضح تر مي باشد. تخليه 40 تا حداكثر50 درصد رطوبت قابل استفاده از خاك و يا رسيدن پتانسيل آب به حدود 0/4- تا حداكثر 0/5- اتمسفر( بسته به بافت خاك و شرايط آب و هوائي) طي دوران رشد غدد ( كه غالباً 60 تا 90 روز به طول مي نجامد) مي تواند بعنوان معيار آبياري مورد استفاده قرار گيرد. رسيدگي با شروع زرد شدن برگها آغاز و مشخص مي شود. در اين دوره، نياز به رطوبت به دليل كم شدن رشد غدد و كاهش سطح تعرق نقصان مي يابد. در نتيجه مي توان به تدريج تخليه بيشتري از رطوبت خاك( وقوع پتانسيل 0/6- تا 1/0- اتمسفر) را بعنوان معيار آبياري مورد استفاده قرار داد. انتخاب زمان برداشت به عوامل زيادي بستگي دارد كه در مبحث برداشت مورد استفاده قرار خواهند گرفت. حدود 10 تا 20 روز قبل از برداشت، اندامهاي هوائي بايد بتدريج و يا يكباره قطع گردند. در
صورتي كه اندامها بطور تدريجي كشته مي شوند، آبياريها تا شروع كشتن طبق ضوابط مرحله قبل انجام مي گيرد. پس از آن ممكن است به يك آبياري ديگر براي حفظ رطوبت خاك و يا آماده سازي خاك براي برداشت نياز باشد. در مزارع توليد غدد بذري، قطع يكباره اندامهاي هوائي معمول است. با قطع اندامهاي هوائي، مصرف تعرقي گياه متوقف مي شود. بنابراين چنانچه آخرين آبياري در زمان كوتاهي قبل از قطع اندامهاي هوائي انجام شده باشد، انتظار مي رود كه در بسياري شرايط، رطوبت خاك براي تكميل رسيدگي غدد و ضخيم شدن پوست چوب پنبه اي كفايت داشته باشد. بهر حال، خاك در زمان برداشت بايد رطوبت مناسبي داشته باشد، به طوري كه غدد به سهولت از خاك بيرون آورده شوند، خاك به غدد نچسبيده باشد و به خاك به آساني از روي غدد در دستگاه برداشت جدا شود. تخليه حدود30 تا 40 درصد رطوبت قابل استفاده از خاكهاي سبك و حدود 50 تا 60 درصد در خاكهاي متوسط تا نيمه سنگين در زمان برداشت مطلوب است. در مواردي نيز ممكن است به انجام آبياري در حدود 1 هفته قبل از برداشت براي آماده سازي خاك جهت تسهيل بيرون آوردن غدد نياز باشد.
عمق خيس سازي خاك در هرآبياري به مرحله رشد بستگي دارد. در آبياري هاي اوليه لازم است خاك را تا عمق 40 تا 50 يانتي متري خيس نمود. از زمان تكميل پوشش زمين بايد به عمق خيس سازي خاك افزود. معمولاً در يك آبياري كامل، خاك را تا عمق 60 سانتي متري خيس مي كنند. ميزان تبخير و تعرق مزرعه سيب زميني به شرايط محيطي ورقم بستگي داشته و از 350 تا 700 ميلي متر در هكتار متغير است.
كنترل علفهاي هرز
دوران سبز شدن سيب زميني طولاني مي باشد وغالباً به 3 تا 4 هفته مي رسد. طي اين دوران، علفهاي هرز بدون هر گونه رقابت محصول مي توانند سبز شده و بر سيب زميني در اشغال محيط پيشي گيرند. سيب زميني پس از سبزشدن نيز سرعت گسترش كمي دارد و غالباً 4 تا 6 هفته طول مي كشدتا كانوپي كم وبيش بسته شده و بتواند با علفهاي هرز رقابت نمايد. كنترل علفهاي هرز مزرعه سيب زميني با بكارگيري تناوب زراعي مناسب، عمليات مكانيكي و بكارگيري علف كشها امكان پذير مي باشد. طولاني بودن دوران سبزشدن و كمي سرعت رشد گياه پس از سبز شدن امكان كنترل مكانيكي علفهاي هرز را فراهم ساخته است. اولين عمل مكانيكي قبل ازسبز شدن سيب زميني، در روي رديف هاي كاشت با چنگك گردان و در بين رديفهاي كاشت با انواع كولتيواتورها امكان پذير است. عمل ممكن است 2 تا3 بار پس از كاشت تا قبل از سبز شدن انجام گيرد. بعد از سبز شدن، فقط مي توان بين رديفهاي كاشت را كولتيواتور زد. بايد توجه داشت كه با گذشت زمان بر توسعه افقي ريشه هاي سيب زميني افزوده مي شود. به همين جهت پاشنه هاي كولتيواتور بايد با دقت و بنحوي تنظيم شوند كه به ريشه ها آسيبي نرسد. از سوي ديگر، بكارگيري ماشينها بطور عمقي سبب به سطح آمدن خاك عمقي، بيدار شدن بذر علفهاي هرز و پيدايش موجهاي جديدي از علفهاي هرز مي گردد. هنگام بكارگيري فارو براي خاك دهي بوته ها كه در اوايل سبز شدن و يا مدت كوتاهي پس از آن انجام مي شود نيز علفهاي هرز مورد كنترل قرار مي گيرند. همراه با گسترش افقي و
عمودي بوته ها، از امكان بكارگيري وسايل مكانيكي براي كنترل علفهاي هرز كاسته مي شود. براي كنترل شيميايي علفهاي هرز مي توان از علف كشهاي پيش كاشتي، پيش رويشي و يا پس رويشي ( نسبت به علفهاي هرز) استفاده نمود. استفاده تلفيقي از دو گروه علف كشهاي پيش رويشي و پس رويشي( نسبت به علفهاي هرز) بسيار مطلوب مي باشد. ممكن است براي كنترل علفهاي هرز در روي رديف كاشت از علف كشها و در بين رديفهاي كاشت از وسايل مكانيكي استفاده نمود. اين عمل موجب صرفه جوئي در مصرف علف كشهاو حفاظت محيط زيست مي شود. اما همانگونه كه اشاره گرديد، بكارگيري ماشينها پس از گسترش بوته هاي سيب زميني مي تواند خطر ساز باشد. علف كش اي پي تي سي (EPTC) :را مي توان براي كنترل بذر اكثر باريك برگها و بسياري از پهن برگها و نيز اويارسلام به صورت قبل از كشت مصرف نمود. ميزان مصرف اي پي تي سي 4 تا 6 ليتر در هكتار از مايع امولسيون شونده 75 درصد اين علف كش با نام تجاري اپتام مي باشد. لازم است اين علف كش تا عمق 5 تا 8 سانتي متري خاك بخوبي اختلاط داده شود. براي كنترل بذرباريك برگها و پهن برگهاي داراي بذر كوچك مي توان از پندي متالين با نام تجاري استامپ به ميزان 2/5 تا 3 ليتر در هكتار از مايع امولسيون شونده 33 درصد استفاده نمود. اين علف كش را مي توان بعد از كاشت سيب زميني و تا چند روز قبل از پيدايش آثار سبز شدن محصول روي سطح خاك پاشيد و با خاك سطحي اختلاط داد. ممكن است بعد از سبز شدن محصول و تا رسيدن بته به ارتفاع 15 سانتي متري نيز از پندي متالين براي كنترل بذر علفهاي هرز استفاده بعمل آورد. در اين حال لازم است علف كش پاشيده شده روي سطح پشته را وارد خاك سازد. آبياري باراني براي اين منظور بسيار مطلوب است. مقدار آب مصرفي در آبياري باراني بايد در حدي باشد كه خاك را حداقل تا عمق 7/5 سانتي متري خيس سازد. بايد از مصرف استامپ در مزارع سيب زميني ديم كه گياه تحت تنش رطوبتي قرار دارد خوداري شود. پس از مصرف استامپ از كاشت چغندر قندو اسفناج تا 12 ماه خودداري گردد.
علف كش تريفلورالين : با نام تجاري ترفلان را مي توان پس از كاشت و تا حدود يك هفته قبل از پيدايش آثار سبز شدن براي كنترل بذر علفهاي هرز مورد استفاده قرار داد. ترفلان نيز مانند استامپ، اثر بخشي بيشتري روي بذر علفهاي هرز باريك برگ دارد. ميزان مصرف ترفلان 1/5 تا 2 ليتر در هكتار ازمايع امولسيون شونده 48 درصد مي باشد. لازم است ترفلان را در همان روز پوشش با خاك سطحي( عمق حدود 5 سانتي متر) اختلاط داد و يا با آب آبياري( ترجيحاً آبياري باراني) وارد خاك ساخت.
متري بيوزين: با نام تجاري سنكور و يا لكسون علف كشي است كه بيشتر براي كنترل بذر اكثر علفهاي هرز پهن برگ در مزارع سيب زميني مصرف مي شود. نحوه و زمان مصرف سنكور مشابه استامپ مي باشد. ميزان مصرف سنكور 0/75 تا 1/0 كيلو گرم در هكتار از پودر وتابل 70 درصد مي باشد. در صورتي كه از آبياري باراني براي وارد سازي علف كش در خاك استفاده مي شود و يا علف كش فقط در بين رديفهاي كاشت پاشيده مي شود، مي توان سنكور را تا قبل از 4 برگي شدن علفهاي هرز مصرف نمود. لازم است از مصرف سنكور در خاكهاي سبك خودداري گردد. براي كنترل علفهاي هرز يك ساله اي كه تا چند روز قبل از سيب زميني سبز مي شوند، مي توان از علف كش پاراكوت با نام تجاري گراماكسون استفاده بعمل آورد. ميزان مصرف گراماكسون 2/5 تا 3
ليتر در هكتار از مايع حل شونده 20 درصد مي باشد. به منظور افزايش كارائي اين علف كش مي توان به هر 400 ليتر حجم نهائي پاشش 0/5 تا 1 كيلو گرم ماده مؤثر مويان غيريوني( مثلاً 1/25 تا
2/5 ليتر در مايع حل شونده فري گيت با نام تجاري مويان) اضافه نمود . چنانچه آثار سبز شدن به صورت شكافته شدن سطح خاك در مزرعه مشاهده مي شود، بايد از مصرف گراماكسون خودداري
نمود. در صورتي كه علفهاي هرز سبز شده قبل از سيب زميني از نوع چند ساله هستند، لازم است از علف كش گليفوزيت با نام تجاري راند آپ بعمل آورد. ميزان مصرف راندآپ 3 تا 5 ليتر در هكتار
مايع حل شونده 41 درصد مي باشد. براي كنترل علفهاي هرز باريك برگ يك ساله و كاهش رشد باريك برگهاي چند ساله در مزارع سبز
شده سيب زميني مي توان از علف كش ستوكسيديم با نام تجاري نابواس استفاده بعمل آورد. علفهاي هرز در زمان مصرف علف كش بايد در حال رشد فعال باشند. ميزان مصرف نابواس 2 تا 3 ليتر در هكتار از مايع امولسيون شونده 12/5 درصد باشد. به منظور افزايش كارائي علف كش بهتر است حدود 1 ليتر در هكتار روغن گياهي غير سمي غليظ با علف كش مصرف شود. از پاشيدن نابواس در روزهاي گرم و مرطوب خودداري شود. همچنين تا 1هفته بعد از پاشش نابواس از انجام عمليات مكانيكي در زمين خودداري گردد. فاصله زماني مصرف نابواس تا برداشت محصول بايدبيش از 1 ماه باشد. چنانچه در كمتر از 1 ساعت بعد از پاشش بارندگي اتفاق افتاد، تكرار سمپاشي ضرورت دارد. علف كشي براي كنترل علفهاي هرز پهن برگ سبز شده در مزارع سبز شده سيب زميني در ايران ثبت نرسيده است. به همين جهت استفاده از سنكور براي جلوگيري از سبز شدن اينگونه علفهاي هرز مطلوب مي باشد. سنكور در كنترل بذر باريك برگها چندان موفق نيست. سيب زميني به علف كش آترازين حساس است. اين نكته بايد در تناوب زراعي و بكارگيري اين علف كش مورد استفاده قرار گيرد.