آفات و بيماريها
روشهاي مختلفي براي كنترل بيماريها و آفات موجود است .چون اغلب اين روشها به تنهايي كنترل مناسبي را به دست نمي دهد ،لازم است تركيبي از روشهاي مختلف به كار گرفته شود. روشهاي موجود عبارتند از:
• عمليات زراعي: كه شامل 1-خاك ورزي ، كاشت و پشته بندي 2- تهيه غده بذري3- زه كشي و آبياري 4- حذف گياهان ناخواسته و تخريب شاخ وبرگ 5- برداشت، جابه جايي و انبارداري
• استفاده از غده بذري سالم و گواهي شده
• ضد عفوني غده بذري:كه شامل تيمار كردن قبل از انبارداري- تيمار كردن غده هاي مرطوب- فوميگاسيون غده ها -گردپاشي غده ها در زمان كاشت
• ضد عفوني خاك: از موادي نظير متيل برومايد ، متام سديم و دي كلروپروپان مي توان استفاده كرد.
• به كارگيري قارچ كشها روي خاك و برگ: از طريق سمپاشي با تركيبات مسي، دي تيوكارباماتها ، تركيبات فنتين و تركيبات مانب
• تناوب
• بهداشت گياهي
الف – آفات
بعضي از آفات مهم سيب زميني عبارتند از :
سيب زميني مورد حمله آفات عمومي زيادي از جمله كرم برگ خوار چغندر، شب پره گاما، شب پره زمستاني، كرم آگروتيس، شته ياه باقلا، مگس لوبيا، تريپس توتون و كرم سفيد ريشه قرار مي گيرد. از آفات مهمي كه در ايران به خانواده بادمجانيان و از جمله سيب زميني خسارت قابل توجهي وارد مي سازند مي توان به كنه سيب زميني، كرم مفتولي ريشه، شته سيب زميني، سوسك كلرادو، بيد سيب زميني و پروانه كله مرده اشاره نمود.
خسارت كنه سيب زميني (Tetranychus turkistani): در همدان گزارش شده است. براي كنترل نه سيب زميني مي توان از تتراديفون ( با نام تجاري تديون- وي 18) با غلظت 2 در هزار از مايع امولسيون شونده 7/52 درصد و يا پروپارژيت ( با نام تجاري اومايت) با غلظت 1 در هزار از مايع امولسيون شونده 75 درصد استفاده بعمل آورد. گونه هاي زيادي از كرمهاي مفتولي از جمله Agriotes lineatus وCoriaceus homophillus وجود دارند كه تقريباً در اكثر مناطق سيب زميني كشور مشاهده شده اند. حشره بالغ خسارتي وارد نمي سازد، در خاك زمستان گذراني مي كنند و تعداد زيادي تخم مي گذارد.طول لارو بالغ تا 2 سانتي متر مي رسد. لارو كرم مفتولي روي غدد كاشته شده و غدد محصولي تغذيه نموده و توليد كانال و حفره در غده مي نمايد و گاه موجب مرگ اندامهاي هوائي مي شود. خسارت بر غده، محيط را براي حمله قارچها مساعد مي سازد. تراكم بيش از يك لارو در متر مربع مي تواند خسارت زيادي بر محصول وارد سازد. انواع شته ها نه تنها از طريق تغذيه از شيره پرورده بطور مستقيم بر سيب زميني خسارت وارد مي سازند، بلكه انتقال دهنده ويروسها مي باشند و از اين لحاظ، بخصوص براي مزارع بذري، بسيار مهم مي باشند. شته ها بيشتر در زير برگها زندگي مي كنند و به رنگهاي مختلفي ديده مي شوند. در اثر تغذيه شته ها، برگچه ها پيچيده شده، دچار لكه هاي سوختگي گرديده و گاه مي ميرند.
سوسك كلرادو( Leptinotara decemlineata): در نواحي آذربايجان و كرج به سيب زميني خسارت وارد مي سازد. سوسك بالغ كلرادو به رنگ سياه با رگه هاي زرد نارنجي در خاك زمستان گذراني مي كند، در بهار به محصولات خانواده بادمجانيان حمله مي كند و در زير برگها تخم گذاري مي نمايد. لارو پس از مدتي تغذيه از برگها وارد خاك شده، به صورت شفيره در آمده و مجدداً به
صورت حشره بالغ به برگها حمله مي كند. سوسك كلرادو در انتقال بيماريهاي باكتريائي به سيب زميني نيز نقش دارد.
خسارت بيد سيب زميني (Phthorimaea operculella): در اكثر مناطق سيب زميني كاري كشور گزارش شده است. بدن حشره كامل به رنگ نقره اي خاكستري و بالهايي به رنگ قهوه اي مايل به خاكستري ديده مي شود. حشره در سطح زيرين برگها و يا روي غددي كه در معرض ديد هستند تخم گذاري مي نمايد. خسارت بيد سيب زميني ناشي از فعاليت لارو آن مي باشد. طول لارو بالغ بيد سيب زميني به 15 تا 20 ميلي متر مي رسد. لاروهاي جوان به رنگ خاكستري يا زرد مايل به سفيد ديده مي شوند، ولي در هنگام بلوغ داراي گرايشي به رنگ صورتي يا سبز مي باشند. سر لارو در تمام مراحل رشدي به رنگ قهوه اي تيره است. بيد سيب زميني به اكثر گياهان خانواده بادمجانيان، بخصوص سيب زميني، بادمجان و توتون حمله مي كند . آثار خسارت لارو بيد سيب زميني روي سر برگها به صورت كانالهاي شفاف ديده مي شود، زيرا بشره
برگ سازمان ظاهري خود را حفظ مي كند. خسارت بر برگها و دمبرگها مي تواند آنقدر شديد باشد كه موجب مرگ بوته شود. لارو بيد از طريق چشمهاي سيب زميني وارد غده شده و توليد تونلهاي
باريكي با ظاهر كثيف مي نمايد. وجود خسارت بيد سيب زميني را مي توان از تجمع مدفوع لارو در دهانه كانال تشخيص داد. خسارت طي تابستان شديد است و مي تواند در انبار تداوم يابد. خسارت انباري را مي توان با استفاده از يك ويروس پارازيت كه اخيراً شناخته شده و تكثير گرديده است كنترل نمود.
پروانه كله مرده با نام علميAcherontia atropos : حشره اي است كه به علت وجود نقشي به شكل جمجمه روي پشت آن به اين اسم ناميده شده است. طول لارو كامل به 15 سانتي متر رسيده و به رنگ زرد مايل به سبز مي باشد. لارو از طريق تغذيه از برگ به محصول خسارت مي زند. در بسياري نواحي سيب زميني كاري ايران، اين حشره توسط پارازيتهاي طبيعي تحت كنترل قرار داشته و خسارت آن غير اقتصادي مي باشد. كنترل آفات سيب زميني از طريق از بين بردن بقاياي گياهي آلوده، كنترل علفهاي هرز اطراف مزراع، بكارگيري تناوب زراعي، رعايت فاصله مكاني بين
مزارع سيب زميني و نيز محصولات داراي آفات مشترك، بكارگيري روشهاي تلفيقي و بالاخره مصرف همزمان چند حشره كش از گروههاي كارباماتها و ارگانوفسفاتها با غلظت مناسب امكان پذير است.حشره كش اندوسولفات بيش از سايرين باي مصرف عليه حشرات مكنده و غير مكنده در سيب زميني توصيه شده است. ساير حشره كشهاي قابل استفاده در سيب زميني عبارتنند از تيودان، سوين، آمبوش، مالاتيون، تيوديكاربو فوزالن.
ب- بيماريها
بيماري ممكن است به دلايل زير موجب افت محصول شود:
o پوسيدن غده بذري يا هجوم به جوانه ها و در نتيجه ايجاد يك پوشش گياهي ضعيف
o كاهش دوره رشد و در نتيجه افت عملكرد در اثر هجوم بيماريهاي قارچي به برگها( عمدتاً از طريق كاهش مجموع نور دريافت شده)
o پژمردگي بوته ها در اثر آلودگي باكتريايي يا قارچي نيز به كاهش دوره رشد و در نتيجه كاهش عملكرد منتج مي شود(از طريق كاهش مجموع نور دريافت شده و كاهش ضريب استفاده از نور براي توليد ماده خشك)
o ايجاد خال يا لكه روي غده ها
o پوسيدگي غده در طول فصل رشد يا در طول دوره انبارداري
o حمله به سيستم ريشه
o آسيب رساندن به پوست غده توسط بيماريهاي قارچي و در نتيجه افت قيمت
o بد شكلي و كوچك شدن غده ها.
جلوگيري از ورود بيماريها: بيماريها مي توانند از طريق بذر ، خاك، كيسه و ماشينها انتشار يابند. غده بذري عموماً منبع اصلي آلودگي بوده و بايد از آلودگي آن اجتناب ورزيد يا ميزان آلودگي را محدود كرد. غده بذري بايد عاري از بيماريهايي باشد كه :
1) موجب افت زياد محصول مي شوند.
2) كنترل آنها دشوار است.
3) به مدت طولاني د رخاك زنده مي مانند.
4) نه تنها به سيب زميني بلكه به ساير گياهان نيز آسيب مي رسانند.
بايد انتشار بيماريهايي كه كنترل آنها دشوار است و بيماريهايي كه تلفات قابل توجهي در محصول ايجاد مي كنند محدود شود. در مورد بيماريهايي كه انتشار وسيعي در مزارع سيب زميني دارند( جرب معمولي) معمولاً هيچ گونه روشهاي خاص براي كنترل انتشار بيماري وجود ندارد . به منظور كنترل انتشار هر بيماري بايد روشهاي درستي اتخاذ شود. از بيماريهاي مهم سيب زميني در ايران مي توان به بيماري مرگ ريشه( يا مرگ گياهچه)، بوته ميري،
سفيدك داخلي يا دروغي، آلترناريا، پژمردگي باكتريائي و فساد حلقوي، بيماريهاي ويروسي، نماتدها و پوسيدگي خشك سيب زميني اشاره نمود.
بيماري مرگ ريشه يا مرگ گياهچه : توسط قارچي با نام علميRhizoctonia solani ايجاد شده و درتمام مناطق كشت سيب زميني در ايران ديده مي شود. در صورت حمله اين قارچ در مرحله قبل از سبز شدن، جوانه ها دچار پوسيدگي شده، به رنگ قهوه اي در آمده و مي ميرند. اين خسارت سبب تأخير در سبزشدن مي گردد. در مراحل بعدي رشد نيز، برگها، ساقه ها و غدد مورد حمله اين قارچ قرار مي گيرند. با اين حال، علائم بيماري ممكن است بطور همزمان روي هر سه بخش مشاهده نشود. علائم بيماري روي برگ به صورت پريدگي رنگ، پيچيدگي شديد برگ به طرف بالا و يا تغيير رنگ برگ به صورت ارغواني يا برنزي روشن ديده مي شود. روي ساقه هاي هوائي و يا دقيقاً در زير نزديكي سطح خاك، لكه هاي سوختگي مشاهده مي گردد. در مواردي نيز پوشش سفيد رنگي در ناحيه پائيني ساقه هوايي ديده مي شود. روي استولون ها نيز لكه هاي قهوه اي زنگ مانند بوجود مي آيند و در صورت شدت بيماري، استولون ها جدا مي گردند. در غدد، لكه هاي سخت يا اسكلرتهاي سياه رنگي مشاهده مي شوند كه ممكن است گسترش يافته و در صورت شدت توسعه باعث كاهش كيفيت محصول گردند. عامل بيماري مرگ ريشه خاكزي است و مي تواند روي بقاياي گياهي و مواد آلي مرده به حيات خود ادامه دهد. كنترل بيماري از طريق بكارگيري تناوب زراعي حداقل 3 ساله با غلات، عدم كاشت سيب زميني بعد از چغندر قند يا بقولات، جمع آوري و انهدام بقاياي سيب زميني آلوده به بيماري استفاده از غدد فاقد عامل بيماري، كاشت در خاك گرم
و با زهكش خوب، عدم زياده روي در آبياري ، كنترل علفهاي هرز، تيمار غدد مورد كاشت با كاپتان ( با غلظت 3 در هزار پودر و تابل 50 درصد) و يا تيابندازول( به ميزان 0/2 در هزار از پودر تابل 60 درصد ) و يا سمپاشي مزرعه با تيابندازول به صورت مه پاشي امكان پذير است. ممكن است غدد را قبل از انبار سازي با تيابندازول تيمار نمود.
بيماري بوته ميري : توسط قارچهاي مختلفي از جملهColletotricum coccodes و نيز گونه هاي مختلفي از جنسهاي فوزاريوم و ورتيسيليوم بوجود آمده و در تمام مناطق سيب زميني كاري كشور مشاهده مي شود. بوته مبتلا در حدود دوران گل دهي علائم عمومي بوته ميري نشان مي دهد. ساير علائم بيماري به صورت وجود اسكلرتهاي سياه رنگ روي طوقه، ريشه ها، استولن ها و غدد است. مبارزه با اين بيماري از طريق تناوب زراعي، جمع آوري و انهدام بقاياي گياهي آلوده، كنترل علفهاي هرز، كاشت در خاك گرم و با زهكش خوب، كاشت ارقام مقاوم و غدد غير آلوده به عامل بيماري امكان پذير است. مبارزه شيميايي عليه اين بيماري توصيه نشده است.
سفيدك داخلي يا دروغي سيب زميني( و نيز گوجه فرنگي ) : توسط قارچ Phytophthora
infestans ايجاد مي شود. وجود اين بيماري در استانهاي گيلان، مازندران، خوزستان، اردبيل و گرگان گزارش شده است. گسترش بيماري درآب و هواي خنك و مرطوب شديد تر است و در نواحي با زمستانهاي ملايم و باران فراوان طي فصل رشد بيشتر ديده مي شود. در صورت عدم كنترل، بيماري مي تواند طي چند روز مزرعه را از بين ببرد. در آغاز، علائم بيماري به صورت نقاط آب گزيده يا لكه هاي سوختگي در رأس و حاشيه برگهاي پائيني گياه مشاهده مي شود. اين لكه ها در آب و هواي مرطوب به سرعت گسترش يافته و به صورت لكه هاي قهوه اي سوخته و بدون حاشيه يا اغلب با يك حاشيه زردكمرنگ در مي آيند. در زير برگ و در محل لكه نيز رشدكركي سفيد رنگ قارچ عامل بيماري ديده مي شود. اسپورها روي خاك ريخته و در نهايت غده را آلوده مي سازند. در اثر بيماري، غدد ممكن است در مزرعه و يا انبار دچار پوسيدگي شوند. علائم بيماري روي غده به صورت لكه هاي قهوه اي مايل به قرمز در زير پوست مي باشد. عامل بيماري روي غدد آلوده زمستان گذراني مي كند. در صورت وجود بيماري در منطقه، بايد غدد را قبل از انبارسازي با استفاده از جريان هوا رطوبت گيري نمود.بمحض مشاهده اولين علائم بيماري در مزرعه و يا براي پيشگيري از بروز بيماري، بايد مزرعه را دو تا سه نوبت به فاصله 7تا10 روز با سمومي مانند اكسي كلرور مس(به ميزان سه در هزاراز پودر وتابل 35 درصد) و يا متالاكسيل (به ميزان 3در هزار ازودر و تابل72 درصد) سمپاشي نمود. بكارگيري تناوب زراعي مناسب، از ارقام مقاوم، كاشت غدد غير آلوده، عدم فراواني رطوبت و نيتروژن خاك، از بين بردن بقاياي گياهي و غد آلوده، كنترل علفهاي هرز و بوته هاي نا خواسته سيب زميني و بالاخره كشت ارقام زودرس(در شمال ايران) دركنترل بيماريها مؤثرند.
آلترناريا : بيماري برگي سيب زميني است كه توسط قارچAlternaria solani بوجود مي آيد. از مناطق و شدت انتشار اين بيماري در ايران اطلاع دقيقي در دسترس نيست. بيماري در شرايط فراواني رطوبت هوا و يا وجود آب روي برگ بخوبي گسترش مي يابد. علائم اوليه بيماري پيدايش نقاط قهوه اي تا سياه رنگي به قطر 5 ميلي متراست كه به صورت حلقه هاي زاويه دار متحدالمركز ديده مي شوند. در صورت توسعه بيماري، لكه تمامي سطح برگ را فرا گرفته و برگ مي ميرد. دراثر فعاليت قارچ بر روي غده، ماده اي سمي در غده تجمع مي يابد كه براي سلامت انسان بسيار خطرناك است.عامل بيماري روي بقاياي گياهي زمستان گذراني مي كند. كنترل بيماري از طريق تناوب زراعي با غلات ريز دانه، دفن بقاياي محصول و پوسانيدن آنها، استفاده از غدد غير آلوده، آبياري بموقع، كفايت نيتروژن، رسيدگي كامل محصول قبل از برداشت و سمپاشي با سموم مناسب در زماني كه برگهاي پائيني گياه اولين علائم بيماري را نشان دهند مناسب است. سمپاشي با سمومي مانند مانكوزب و كلروتالونيل بعد از هر آبياري و تا رفع به موقع علائم بيماري ضرورت دارد.
پژمردگي باكتريائي و فساد حلقوي : توسطPseudomonas
solanacearum
بوجود آمده و شيوع آن در شاهرود گزارش شده است و احتمالاً در ساير نقاط سيب زميني كاري ايران نيز وجوددارد. علائم بيماري به صورت پژمردگي ناگهاني برگها، زرد شدن آنها و در نهايت قهوه اي شدن برگها و مرگ بوته مشاهده مي شود.دسته هاي آوندي ساقه زردرنگ شده و توده هاي زردرنگ باكتري در دسته هاي آوندي ساقه و رگبرگ ها ديده مي شوند. عامل بيماري در خاك و روي بقاياي گياهي زندگي مي كند. بيماري توسط حشرات، نماتدهاو نيز غدد آلوده انتقال مي يابد. كاهش خسارت بيماري از طريق تناوب زراعي، جمع آوري و از بين بردن بقاياي گياهي آلوده، يخ آب زمستانه، استفاده از غدد غير آلوده، ضد عفوني انبار با محلول 2 درصد پركلرين و ضذعفوني ادوات با محلول 5 درصد پركلرين امكان پذير است. سيب زميني مورد حمله ويروسها زيادي از جمله كوتولگي زرد(PCSTV)، لوله اي شدن برگ ( PLRV)، موزاييك و نيز بيماري شبه ميكوپلاسمائيMLO قرار مي گيرد. اين بيماريها در كليه مناطق كشت سيب زميني در ايران شايع مي باشندو توسط شته ها و زنجركها انتقال مي يابند. بنابراين كنترل اين حشرات نقش مهمي در جلوگيري از توسعه اين بيماريها دارد.
علائم بيماري كوتولگي زرد با زردي و كوچكي بوته همراه مي باشد. علائم اوليه بيماري در اوايل دوره رشد گياه به صورت خشك شدن انتهاي بوته ها، بروز سوختگي در قسمت فوقاني گياه و پيدايش نقاط قهوه اي رنگي در قسمت مغز و پوست ساقه مي باشد. در اثر بيماري، تعداد غده ها بدشكل شده و يا شكاف مي خورند. در اطراف مغز و ناحيه پوست غده نقاط قهوه اي رنگ زنگ مانندي مشاهده مي شوند. در وسط و انتهاي جوانه هاي چشمها نيز لكه هاي سوختگي ديده مي گردد. عامل بيماري توسط زنجره هاي انتقال مي يابد. كنترل بيماري از طريق مبارزه با زنجره ها، كاشت غدد سالم و استفاده از ارقام مقاوم امكان پذير است. براي جلوگيري از توسعه بيماري لازم است بوته هاي آلوده را بلافاصله پس از شناسائي از مزرعه جمع آوري نمود و از بين برد. علائم بيماري به صورت لوله اي شدن برگ همراه با بريدگي رنگ عمومي بوته و نكروزه، قهوه اي و ارغواني شدن حاشيه برگچه ها مي باشد. همزمان با اين علائم و يا كمي ديرتر، برگچه ها از كناره به
طرف داخل لوله اي و ناوداني مي گردند. بعد از مدتي، برگهاي پائيني بوته نيز ضخيم ، چرمي و خشن مي شوند و حالت ناوداني بخود مي گيرند. شاخ و برگ گياه آلوده شكننده مي گردند. غددي
كه در همان فصل آلوده شده اند داراي خطوط بي رنگ ظريفي در غده مي باشند. بيماري توسط شته سبز هلو منتقل مي گردد، اما توسط غدد آلوده نيز انتقال مي يابد. كنترل بيماري با كاشت غدد غير آلوده و مبارزه وسيع عليه شته ها با حشره كشهاي سيستميك امكان پذير است.
بيماري موزائيك : حاصل آلودگي ناشي از ويروسهاي مختلفي است كه به نامهايA،X،S وY شناخته مي شوند. هر يك از اين ويروسها ممكن است به تنهايي و يا به صورت تلفيقي موجب بروز موزائيك گردند. در اثر فعاليت ويروسهاي موزائيك، برگها داراي لكه هاي زرد رنگ شده كه به برگ حالت موزائيكي مي دهد. در اثر توسعه بيماري، برگها چين خورده، تغيير شكل يافته و يا كوچكتر از معمول مي باشند. ويروس موزائيك توسط حشرات،غدد آلوده، كاردهاي برش آلوده و تجهيزات آلوده انتقال مي يابد. جلوگيري از
گسترش بيماري با كنترل حشرات بخصوص شته ها، از بين بردن بوته ها و غدد آلوده ، احتراز از سائيده شدن لباس و ماشين ها با برگهاي سيب زميني و ضد عفوني كاردهاي برش و تجهيزات با پركلرين و يا سايرمواد ضدعفوني كننده امكان پذير است.
بيماري جاروئي شدن سيب زميني : نوعي بيماري است كه توسط اجسام شبه ميكوپلاسمائي ( بنامMLO) توليد مي شود و در اكثر مناطق سيب زميني كاري ايران مشاهده شده است. گياهان آلوده رنگ پريده و كوتوله بوده و حاشيه برگها اغلب زرد متمايل به قرمز مي شود. غده بيمار توليد تعداد زيادي ساقه و شاخه هاي باريك و دوكي شكل مي كند. برگها ساده، كوچك و زرد شده و حالت مخملي به خود مي گيرند و دچار پيچيدگي مي شوند. تعداد گل و ميوه افزايش مي يابد و غده هاي هوائي در زاويه داخلي برگها تشكيل مي گردند. گياهان بيمار غده هاي ريزي بوجود مي آورند. غالباً غددي كوجك به صورت زنجيره وار( منقطع) و در امتداد استولون بوجود مي آيند. سيب زميني با گوجه فرنگي و شبدر در اين بيماري مشترك مي باشد. بيماري توسط غدد آلوده، زنجره و سس انتقال مي يابد. مبارزه با زنجره ها و علف هاي هرز، استفاده از غدد سالم و از بين بردن بوته هاي آلوده در كاهش آلودگي و كنترل بيماري مؤثرند.
نماتد مولد پوسيدگي غده سيب زميني : با نام علميDitylenchus destructor از طريق چشمها و عدسكها وارد غده شده و به آن آسيب مي رساند. وجود اين نماتد و در ايران گزارش شده است، اما از مناطق گسترش آن در ايران اطلاع دقيقي در دسترس نيست. نماتد مولد زخم توليد برآمدگي هاي جوش مانندي روي غده مي نمايد. غده هاي آلوده بتدرج استحكام خود را از دست داده و چروكيده مي شوند. نماتد مي تواند روي ريشه نيز توليد زخم كند. بدنبال خسارت نماتد، قارچها به غده و ريشه حمله كرده و موجب تشديد خسارت مي گردند. بوته هاي آلوده از رشد بازمانده و زرد مي گردند. اين نماتد ميزبانهاي زيادي دارد و بدين لحاظ بكارگيري تناوب ممكن است چندان مؤثر نباشد. آفتاب خوردن خاك شخم خورده طي آيش فصلي و خودداري از زياده روي در آبياري مفيد است. ضدعفوني خاك با نماتدكش ها در صورت اقتصادي بودن عمل، مؤثر تشخيص داده شده است.
بيماري پوسيدگي خشك سيب زميني: كه توسط قارچي به نام Fusarium coeruleum ايجاد مي شود. اين بيماري ازطريق زخم به سهولت انتقال مي يابد و در شرايط محدوديت تهويه خسارت بيشتري وارد مي سازد. علائم بيماري به پوسيدگي حدود 1 تا 2 ماه پس از برداشت و تدريجاً ظاهر مي گردد. علائم بيماري به صورت تغيير رنگ ( لكه هاي چروكيده و فرو رفته به رنگهاي قهوه اي، خاكستري يا سياه) در لايه زير پوست چوب پنبه اي غدد و به دنبال آن پوسيدگي خشك بافت غده در محل تغيير رنگ و پيدايش حفره است. غده هاي آلوده در نهايت خشك و چروكيده مي گردند. در غده هاي آلوده، معمولاً حفراتي بوجود مي آيد كه ممكن است كم و بيش پر از كپك فوزاريوم به رنگهاي زرد، صورتي و يا قرمز باشند. كنترل بيماري با جلوگيري از وقوع خسارت بر غدد كامل و يا غده هاي قطعه شده پس از تشكيل بافت چوب پنبه اي، كار كردن با وسايل تميز و عاري از آلودگي، استفاده از ارقام مقاوم، ضد عفوني غدد قبل از برداشت با سموم قارچ كش مانند كاپتان، بنوميل و مانب، ضد عفوني انبار با قارچ كشهاي فوق، بخصوص بنوميل و شرايط مساعد انبار داري امكان پذير مي باشد. برداشت در مرحله رسيدگي، بخش هوائي پير بنظرمي رسد، برگها شروع به زرد شدن مي كنند و پوست غده در حال توسعه و ضخيم شدن است. از نظر عملكرد غده، افزايش وزن غدد تا زرد شدن طبيعي حدود 50 درصد برگها( واقع در ناحيه پائيني گياه) مشاهده مي شود، ولي پس از آن عملكرد غده ممكن است شروع به نقصان نمايد. با توجه به عملياتي كه براي آماده سازي محصول جهت برداشت انجام مي شود و عوامل ديگري كه بايد در انتخاب زمان برداشت در نظر گرفته شوند، زرد شدن برگها معيار مناسبي براي تعيين زمان برداشت نيست. به علاوه زرد شدن برگها در نواحي با زمستان نيمه سرد يا گرمتر و يا در صورت مصرف مقدار زيادي نيتروژن مشاهده نمي گردد. سيب زميني هنگامي رسيده محسوب مي شود كه به اندازه بازارپسند و مناسب براي مورد مصرف رسيده باشد، سهولت از استولون جدا شود و با حداقل آسيب به پوست قابل برداشت باشد. بنابراين پوست سيب زميني بايد بطور كامل و به اندازه كافي توسعه يافته و ضخيم شده باشد، به طوري كه با مالش انگشت از غده جدا نمي شود. تكميل رشد پوست چوب پنبه اي سيب زميني غالباً بعد از قطع اندامهاي هوائي
مشاهده مي شود. اندازه بازار پسند به مورد مصرف بستگي دارد. اندازه غدد مناسب براي كاشت بدون قطعه كردن حدود 40 تا 60 گرم، براي مصارف خانگي 100 تا 220 گرم و براي مصرف صنعتي بيش از
220 گرم مي باشد. يادآوري مي گردد كه براي توليد غددي مناسب براي مصارف خاص به مديريت هاي خاصي نياز است كه در مباحث قبلي به آنها اشاره شده است. كاهش رطوبت غده و تجمع ماده خشك معيار ديگري است كه بايد در انتخاب زمان برداشت بايد مورد توجه قرار گيرد. درصد ماده خشك در غده سيب زميني در اثر فراواني نيتروژن و رطوبت خاك كاهش مي يابد، ولي غالباً بين 18 تا 24 درصد متغير است. هر چه درصد ماده خشك غده بيشتر باشد براي فرآيند سازي صتعتي مطلوب تر خواهد بود در بسياري موارد ترجيح داده مي شود كه درصد ماده خشك غده بيش از 18 درصد باشد. درصد ماده خشك نشانگر وزن مخصوص غده نيز مي باشد. وزن مخصوص بيش از 1,08 بر سانتي متر مكعب مطلوب است . وزن مخصوص ده سيب زميني رسيده تا 1/12 گرم بر سانتي متر مكعب نيز مي رسد. از آنجائي كه قسمت اعظم ماده خشك غده را نشاسته تشكيل مي دهد، همبستگي بسيار بالائي بين وزن مخصوص غده و مقدار نشاسته آن وجود دارد. معيار ديگري درتعيين زمان برداشت سيب زميني، مقدار ساكارز غده است .مقدار ساكارز در غده نارس زياد مي باشد. طي دوران رسيدگي، ساكارز به نشاسته تبديل مي شود. هر گاه مقدار ساكارز كمتر از 2/8 ميلي گرم در گرم وزن تر غده باشد، غده از نظر شيميايي رسيده است. اين مرحله غالبا با حصول حداكثر وزن غده همراه است و محصول آماده برداشت مي باشد. با اين حال، حداقل قابل قبول مقدار ساكارز به مورد مصرف غده و در نتيجه رقم مورد كاشت بستگي زيادي دارد. از سوي ديگر، تأخير در رسيدگي ناشي از هواي خنك، زيادي نيتروژن خاك و تنش دمائي( حرارتهاي بالا و پائين) سبب افزايش مقدار قند هاي آزاد مي گردند. گاه به دليل بالائي قيمت محصول در بازار، فرار از گرماي تابستان در نواحي گرم ، ضرورت آزاد سازي زمين و آماده سازي جهت كاشت ساير محصولات، خطر وقوع يخبندان پائيزه و غيره لازم است برداشت قبل از رسيدگي شيميايي غدد انجام گيرد. به دنبال برداشت غده نارس ، اينورتاز فعال شده و سبب هيدروليز ساكارز مي شود. هيدروليز ساكارز موجب توليد فروكتوز و گلوكز مي گردد. اين قندها احياء كننده بوده و در دماي سرخ كردن با اسيد هاي آمينه تركيب شده و باعث قهوه اي شدن و طعم نامطبوع سيب زميني سرخ شده( چيپس و fries) مي گردد. بنابراين غدد نارس براي مصارف صنعتي و نيز انبار سازي نامطلوب مي باشند. براي جلوگيري از بروز اثرات نامطلوب زيادي قندهاي آزاد، بايد دوران بهبود زخمها و تكميل بافت چوب پنبه اي ( پس از برداشت) را طولاني تر ساخت. براي مطالعه بيشتر در اين رابطه به مبحث انبار سازي سيب زميني مراجعه نمائيد. ديده مي شود كه انتخاب زمان برداشت بستگي زيادي به شرايط حاكم و اهداف مصرف دارد. بنابراين ، براساس هدف و شرايط برداشت بايد با ظهور علائم پيري، با انجام عملياتي، مزرعه را براي برداشت آماده ساخت. دقت در انجام اين عمليات، بخصوص در برداشت زود هنگام اهميت زيادتري دارد. براي اينكه رشد غدد متوقف گرديده و در نتيجه اندازه غدد و درصد ماده خشك تثبيت شود، مقدار ساكارز كاهش يابد، پوست چوب پنبه اي ضخيم شود و از گسترش بيماريهاي ويروسي توسط شته ها و بيماريهاي قارچي توسط اندامهاي هوائي جلوگيري گردد، لازم است اندامهاي هوائي حدود 10 تا 20 روز قبل از برداشت از بين برده شوند. اين مدت زمان به تغييرات مورد نياز در غدد و امكان مرطوب نگهداشتن خاك طي اين مدت بستگي دارد. در نواحي كه هنگام قطع برداشت بخش هوائي، هوا گرم باشد فاصله زماني بين حذف بخش هوايي تا برداشت بايد حتي الامكان كوتاه باشد. زيرا در اين شرايط ، خاك برهنه به سرعت داغ مي شود. همچنين لازم است خاك پشته مرطوب نگهداشته شود تا دماي خاك افزايش نيافته و خاك ترك نخورد. كشتن زود هنگام، بخصوص زماني كه گياه در حال رشد سريع است، مي تواندموجب كاهش عملكرد و وزن مخصوص غده گردد. در صورتي كه مزرعه با هدف توليدغده بذري كاشته شده و برداشت مي شود، بايد بخش هوائي بوته ها به يكباره از بين برده شوند تا از رشد غدد جلوگيري و از گسترش بيماريهاي ويروسي توسط شته ها جلوگيري بعمل آيد. حذف كامل و يكباره اندامهاي هوائي معمولاً توسط تسمه ها يا كاردهاي دوار يا با دستگاهي مشابه دستگاه قطع برگها در چغندر قندو حدود 10 روز قبل از برداشت بعمل مي آيد. بعضي از دستگاهها، بخش هوائي را از ناحيه زير سطح خاك بيرون مي كشند. اين عمل برداشت را تسهيل مي سازد، اما باعث حركت دادن خاك و در معرض آفتاب قرار دادن غدد شده و از اين لحاظ مطلوب نيست. چنانچه غدد به مصارف خانگي و صنعتي مي رسند، بهتر است اندامهاي هوائي بوته ها تدريجاً كشته شوند، تا
ضمن توسعه پوست چوب پنبه اي، اندازه غدد افزايش يابد. كشتن تدريجي اندامهاي هوائي غالباً طي دو و گاه سه مرحله و به فاصله 4 تا 6 روز انجام مي شود. اين عمل از قهوه اي شدن محل اتصال غده به استولون كه موجب تغيير رنگ غده مي شود نيز جلوگيري مي كند. براي تدريجي كشتن اندامهاي هوائي سيب زميني مي توان از دايكوات به ميزان 0/28 كيلو گرم در هكتار ماده مؤثر در هر بار پاشش استفاده بعمل آورد. در صورت زيادي حجم اندامهاي رويشي ممكن است لازم باشد كه مصرف دايكوات ها تكرارگردد، زيرا سرعت عمل پائين است.آخرين پاشش بايد حدود 1 هفته قبل از برداشت بعمل آيدو كل مقدار مصرف دايكوات ها از 0/56 كيلو گرم در هكتار ماده مؤثر تجاوز ننمايد. همراه با دايكوات ها بهتر است معادل 0/25 تا 0/5 كيلو گرم مويان غيريوني در 400 ليتر آب پاشيده شود. ممكن است بجاي دايكوات از پاراكوات( با نام تجاري گراماكسون) استفاده نمود.ميزان مصرف پاراكوات0/28 تا 0/53 كيلو گرم درهكتار ماده مؤثر همراه با حدود 200 ليتر در هكتار آب مي باشد. آخرين پاشش پاراكوات مي تواند 3 روز قبل از برداشت باشد. پاراكوات را نبايد بيش از دو بار مصرف نمود. به علاوه بايد از
مصرف گراماكسون در مزراع غدد بذري و يا در مواردي كه قرار است سيب زميني ذخيره شود، خودداري گردد. از بين بردن تدريجي اندامهاي هوائي مي تواند توسط تسمه هاي دوار نيز بعمل آيد. چنانچه تسمه ها تا نزديكي سطح خاك پائين آورده شوند، مرگ ناگهاني تمام بوته اتفاق مي افتد. همانگونه كه قبلاً اشاره گرديد، مرگ ناگهاني بوته از تداوم رشد غدد جلوگيري مي كند و مي تواند موجب كاهش عملكرد گردد. در شرايطي كه هوا گرم و رطوبت خاك پائين مي باشد و در نتيجه گياه در حلقه حال تنش رطوبتي و تعرق شديد است، كشتن سريع بوته ها مي تواند موجب تشديد تغيير رنگ آوندي در ناحيه انتهايي غدد شودكه براي صنعت چيپس مناسب نيست.به همين دليل پاشيدن دايكوات و پاراكوات در هواي گرم بايد هنگام صبح انجام گيرد تا گياه تحت تنش رطوبتي نباشد. بطور كلي، لازم است در زمان بندي و سرعت از بين بردن اندامهاي هوائي بر اساس وضعيت رسيدگي محصول و هدف توليد دقت زيادي بعمل آيد. در هر حال، حتي اگر از علف كشهاي دايكوات يا پاراكوات براي كشتن اندامهاي هوائي استفاده شده باشد، لازم است قبل از شروع برداشت، قسمتهاي هوائي از نزديكي سطح خاك قطع وخرد گردند. اين عمل با استفاده از تسمه هاي دوار امكان پذير است.رطوبت خاك در زمان برداشت بايد مناسب باشد، به طوري كه غدد به سهولت از خاك بيرون آورده شوند، خاك به غدد نچسبيده باشد و يا خاك به آساني از روي غدد و طي حركت در دستگاه برداشت جدا شود. وجود خاك خشك و كلوخه هاي سخت در هنگام برداشت خسارت زيادي بر غدد وارد مي سازد. آبياري قبل از برداشت موجب نرم شدن كلوخه ها و تسهيل جداشدن غدد از خاك شده و امكان خارج سازي تمامي غدد را بوجود مي آورد. باقي ماندن غدد در خاك نتها اتلاف محصول است، بلكه مي تواند از لحاظ گسترش آفات و بيماريها در سالهاي بعد نيز مسأله ساز شود. تخليه حدود 30 تا 40 درصد رطوبت قابل
استفاده از خاكهاي سبك و حدود 50 تا 60 درصد در خاكهاي متوسط تا نيمه سنگين در زمان برداشت مطلوب است. زمان بندي آبياري بايد بنحوي انجام گيرد كه هدف فوق تأمين گردد. چنانچه آبياري قبل از برداشت سبب پائين بردن دماي خاك گردد و آن را به زير 7 درجه سانتي گراد برساند، سبب افزايش حساسيت غدد به ضربات مكانيكي مي شود . تأثير دما و رطوبت خاك در زمان برداشت بر آسيب پذيري غدد از ضربات مكانيكي عامل ديگري است كه بايد در انتخاب تاريخ كاشت مورد توجه قرار گيرد. ميانگين دماي مطلوب خاك در عمق استقرار غدد در ساعات برداشت 10 تا 15 درجه سانتي گراد مي باشد. تأخير در برداشت در نواحي زمستان سرد سبب برخورد دوران برداشت با دماي پائين مي گردد و احتمال يخ زدگي خاك و غدد را افزايش مي دهد. برداشت در اين نواحي بهتر است قبل از رسيدن ميانگين دماي شبانه روزي هوا به زير 10 در جه سانتي گراد انجام شود و برداشت به ساعات گرم روز موكول گردد. غدد در دماي 5 درجه سانتي گراد يا كمتر شكننده هستند و به ضربات مكانيكي بسيار حساسند. حساسيت غدد به آسيب مكانيكي نيز با افزايش دماي خاك به بيش از 18 درجه سانتي گراد، بخصوص تحت تنش رطوبتي، افزايش مي يابد. در نواحي با زمستان كمي سرد تا نيمه سرد كه فصل برداشت سيب زميني در آنجا به تابستان برخورد مي كند، لازم است برداشت غدد هنگام صبح و قبل از ظهر نجام شود. زيادي خسارت به محصول طي عمليات برداشت موجب افزايش پوسيدگي در انبار مي شود و كيفيت محصول را از نظر بازار پسندي و مصرف صنعتي كاهش مي دهد. در نواحي با زمستان سرد، كليه تصميم گيريهاي زراعي شامل انتخاب رقم، تاريخ كاشت، ميزان كود نيتروژن مصرفي، آبياري و عمليات برداشت بايد بنحوي انجام گيرند كه برداشت در تاريخ مناسب و شرايط ايده آل بعمل آيد . براي برداشت سيب زميني در مزارع كوچك ممكن است از بيل استفاده شود و غدد را خارج سازند. باز كردن خاك طرفين پشته با كولتيواتور به سهولت برداشت با دست يا با ماشين كمك مي كند. ممكن است
صفحه برگردان يك واحد گاوآهن سوكي را برداشت و سوك گاوآهن را از زير غدد عبور داد. اين عمل خاك را باز و غدد را به سطح خاك مي آورد. در شرايط مكانيزه از دستگاههاي مخصوص برداشت سيب زميني استفاده بعمل آيد. اين دستگاهها به اندازه ها، شكلها و يا كارائي هاي متفاوت ساخته شده اند. ساده ترين دستگاه شامل بيل عريضي است كه با زاويه اي در خاك فرو مي رود و غده را همراه با خاك بر روي زنجير نقاله اي هدايت مي كند. خاك از لاي زنجير بر روي زمين مي ريزد. غددبطور رديفي از كناره دستگاه روي زمين ريخته مي شود و يا توسط نقاله بالا برده شده و درون كاميون تخليه مي گردد. دستگاههاي مجهزتري بجاي بيل عريض داراي ديسكهاي برش خاك و هدايت غدد بر روي زنجير نقاله مي باشند. شكل و حركت نقاله براي جداسازي بهتر خاك و بقاياي گياهي از غدد طراحي شده اند. بعضي از دستگاهها داراي نقاله و محلي براي استقرار كارگران جهت كمك در تفكيك بقايا ، كلوخه ها،
غدد پوسيده و يا آنچه ناخواسته است از غدد هستند و يا مجهز به وسايل الكترونيكي براي تشخيص غده از ساير مواد مي باشند . در بعضي شرايط از دو دستگاه براي برداشت سيب زميني استفاده مي شود. دستگاه اول، دو يا چهار رديف را برداشت مي كند و غدد بيرون آورده شده را به حد فاصل رديف مجاور برداشت نشده انتقال مي دهد. دستگاه دوم غدد دو رديف مجاور را برداشت كرده و همراه با غدد ريخته شده در كنار يك رديف( جمعاً محصول چهار تا شش رديف) را به داخل تريلر يا كاميون انتقال مي دهد. كار اين دو دستگاه موجب افزايش سرعت برداشت ميشود، اما ريزش غدد برداشت شده از دو رديف اول بر روي زمين و حركت مجدد آنها روي زنجير نقاله سبب افزايش آسيب مكانيكي به غدد مي شود. ارتفاع سقوط غدد در دستگاههاي برداشت و حمل ونقل بايد حتي الامكان كمتر از 15 سانتي متر باشد . آسيب مكانيكي بر غدد طي جريان برداشت مي تواند زياد باشد. به همين جهت تنظيم دقيق دستگاه برداشت اهميت زيادي دارد. به طوري كه تيغه عريض بيل يا ديسكهاي برش خاك و هدايت كننده غدد طوري باشند كه به غدد آسيبي نرسانند. زاويه واحد هاي اخير بنحوي باشد كه غدد به ابتداي زنجيره نقاله برخورد نكنند. خاك بايد بطور كامل از غدد در روي زنجير نقاله جداشود. سرعت پيشروي دستگاه در حدي باشد كه حجم زيادي از غده وارد نقاله و ساير بخشهاي دستگاه برداشت گردد، به طوري كه غدد روي يكديگر غلتيده و غدد حداقل تماس با زنجيرها و سيستم نقاله را داشته باشند. وجود پوشش لاستيكي روي زنجير نقاله در بخش عقبي دستگاه برداشت مي تواند بستر مناسبي براي حركت غدد بوجودآورده و موجب كاهش خسارت مكانيكي بر غدد گردد . توجه شود كه حتي در بهترين شرايط تنظيم دستگاههاي برداشت، حدود 10 درصد غدد آسيب مكانيكي مي بينند. ميزان خسارت در صورت عدم تنظيم و بكارگيري صحيح دستگاه و وجود رقم حساس به خسارت تا 65 درصد مي رسد. هر چه خاك بيشتري همراهبا غد وارد دستگاه برداشت شود، حذف آنها با خسارت بيشتري به غدد همراه خواهد بود. همچنين غدد درشت بيش از غدد ريز آسيب مي بينند، زيرا انرژي حركتي بيشتري دارند. به همين طريق، غددي كه وزن مخصوص بيشتري دارند نيز آسيب پذيرتر مي باشند. بنابراين كاشت با فاصله بوته و تراكمي كه بتواند غددي با اندازه يكنواخت و متعادل توليد كند ضرورت دارد. به غدد آسيب ديده يا سرما زده مناسب انبار داري نيستند.خسارتهاي مكانيكي ناشي از عمليات برداشت و يا جابجائي طي فرآيند انبارسازي و انبارداري به فرمهاي شكاف در غده( در اثر برخورد تيغه وسيله برداشت) كنده شدن پوست، قطعه شدن غده، خراشيدن پوست، زخم سياه و زخم پوست ديده مي شود. زخم سياه در اثر ضربه به غده در زير پوست ايجاد شده و بدون برداشتن پوست ديده نمي شود. لكه ابتدا به رنگ صورتي ديده مي شود كه بعداً به رنگ قرمز در آمده و بتدريج تيره مي گردد. احتمال بروز اين نوع خسارت در دماي بالا( دماي غده بيش از 21 درجه سانتي گراد در زمان برداشت و يا حين جابجائي غدد) بيشتر است. همچنين بخشهاي انتهائي غده و نيز غدد داراي آب كمتر ( بافتهاي نرمتر و با انعطاف پذيري كمتر) به اين نوع آسيب حساسترند. ميزان حساسيت ارقام نيز متفاوت است. زخم پوست نيز در اثر آسيب مكانيكي بوجود آمده و در سطح غده قابل مشاهده است. اين زخم به صورت پارگي پوست چوب پنبه اي و چند لايه سلولي در زير آن قابل مشاهده است. منطقه آسيب ديده خشك مي گردد. غده در دماي پائين ( دماي غده حدود 7 تا 10 درجه سانتي گراد در زمان برداشت و يا حين جابجائي غدد) و نيز غدد داراي مقدار زيادي آب به اين نوع آسيب حساستر مي باشند. در اثر خسارتهاي وارده، غدد به حمله بعضي قارچها و باكتريهاي بيماري زا حساستر مي شوند .