بیماری بادزدگی سیب زمینی Phytophthora infestans
Late Blight
بیماری بادزدگی سیب زمینی مشهورترين و احتمالاً مهمترين بيماري سیب زمینی در جهان است. بيمارگر قارچ Phytophthora infestans ميباشد كه گونه تيپ جنس Phytophthora ،يكي از مهمترين جنسها در اووميست ها ميباشد. بادزدگي در تمام مناطقي كه سیب زمینی كشت ميشود يك تهديد است اما در مزارعي كه از باران تغذيه ميكنند يا در دماهاي متوسط آبياري ميشوند اهميت بيشتري دارد. بیماری بادزدگی سیب زمینی عامل قحطي ايرلند در اواخر دهه 1840 ميلادي ميباشد . Phytophthora infestans علاوه بر سیب زمینی گياهان ديگري را نيز آلوده ميكند. در مكزيك، بسياري از گونه هاي solanum ميزبان اين بيمارگر هستند.
نشانه هاي بیماری بادزدگی سیب زمینی
تمام اندامهاي گياه سیب زمینی در برابر Phytophthora infestans حساسيت نشان ميدهند. نام بلايت نام مناسبي براي اين بيماري است زيرا زخمهاي تكي روي برگ، ساقه و دمبرگ ميتوانند منجر به تخريب گسترده شوند، همان چيزي كه در يك همه گيري مشاهده ميشود. در درون مزرعه، از گياهان به شدت آلوده بوي تندي به مشام ميرسد. برگها و دمبرگها ممكن است كاملاً پوسيده شوند . ظهور زخمهاي تكي روي شاخ و برگ گياه وابستگي شديدي به سن زخمها و شرايطي محيطي دارد. شرايطي كه زخمها تحت آن تشكيل شده اند. زخمهاي خيلي جوان روي شاخ و برگ، به صورت نكروزهاي كوچك با شكل نامنظم ظاهر ميشوند و يك ناحيه كوچك از بافت احاطه كننده زخمها ممكن است متلاشي شده و به رنگ سبز روشن درآيد . تحت شرايط مساعد طبيعي، زخمها به سرعت بزرگ و كروي ميشوند (در صورتي كه توسط حاشيه برگ محدود نشوند). شايد معمولترين زخمهاي بادزدگي داراي مركز نكروز باشند كه توسط يك بافت متلاشي شده سبز كمرنگ يا كلروزه احاطه شده . زخمها معمولاً توسط رگبرگها محدود نميشوند. تحت شرايط مرطوب، بيمارگر روي بافت ميزبان اسپورزايي ميكند كه شامل توليد توده اي از كپكهاي كركي سفيد از اسپورانژيومها و اسپورانژيوسپورها در حاشيه نكروزه و روي بافت احاطه كننده آن است . روي ساقه هاي سیب زمینی، زخمها ميتوانند قسمتهاي زنده گياه را مصرف كنند اما تركيبات ساختماني آن تخريب نمي شود بنابراين بعد از همه گيرهاي شديد تنها قسمت باقيمانده از بخش هوايي گياه هستند. زخمها آبسوخته و سبز تيره تا سياه هستند . بيمارگر ميتواند زماني كه شرايط خيلي مرطوب و دماهاي متوسط ( 12 -24 درجه سانتيگراد) به مدت حداقل 8 -10 ساعت برقرار است، از زخمهاي روي ساقه اسپورزايي كند. آلودگي به طور معمول از نوك انشعابات يا محل اتصال دمبرگ به ساقه رخ ميدهد. زماني كه زخمهاي روي ساقه خشك شوند، نشانه هاي بيماري ممكن است با نشانه هاي پوسيدگي شاخ و برگ ناشي از Botrytis اشتباه شوند . آلودگي غده ها در ابتدا به صورت سطحي است اما زخمها در نهايت تا چند سانتيمتري عمق غده ها گسترش مي يابند. در صورت عدم حضور بيمارگرهاي ثانويه، زخمهاي بادزدگي قهوه اي متمايل به قرمز خشك و گرانوله ميشوند .مرز بين بافتهاي با نشانه هاي بيماري و بافتهاي بدون نشانه بيماري صاف و مشخص نيست. در عوض، زخمها ميتوانند با عمق مختلف، به آنسوي مناطق مرطوب و رنگپريده گسترش يابند. تحت شرايط خشك و خنك انبار، زخمهاي روي غده ها به كندي توسعه يافته و ممكن است كمي فرورفتگي پيدا كنند. زخمهاي بیماری بادزدگی سیب زمینی در غده ها، به باكتريهاي پوسيدگي نرم، Fusarium spp و p.erythroseptica اجازه ميدهد كه دوباره به زخمها دسترسي پيدا كنند .
عامل بیماری بادزدگی سیب زمینی
Phytophthora infestans ( mont ) de bary عضوي از شاخه ااوميكوتا، رده Peronosporomycetidae ،راسته Pythiales و خانواده Pythiaceae ميباشد. اين شاخه در سلسله اي جدا از قارچها، گياهان، حيوانات و باكتريها قرار دارند . ياخته هاي رويشي حداقل ديپلوئيدي (داراي 2n كروموزوم) هستند اما در نزديك مكزيك سطوح پلوئيدي بالاتر هم تشريح شده است. آنها داراي دو تيپ آميزشي (A1 و A2 (َهستن . در صورتي كه فردي از يك تيپ آميزشي با فردي از تيپ آميزشي ديگر تقابل پيدا نمايد، ساختارهاي جنسي (ااوگونيومها و آنتريدي ها ) در هر دو فرد تحريك ميشوند. لقاح در ااوگونيوم صورت گرفته و به يك ااوسپور با ديواره ضخيم بالغ ميشود كه ميتواند شرايطي از قبيل خشكي و سرما را تحمل كند. ااوسپورها به طور معمول 24 -46 ميكرومتر قطر دارند و از طريق لوله تندشي يا يك اسپورانژيوم انتهايي جوانه ميزند . در اواخر دهه 1990 ميلادي، فاكتورهاي ديگر غير از تيپهاي آميزشي جهت تحريك محدوديت توليد ااوسپور در برخي استرينها مشاهده شد . نقش اين ااوسپورها در اكولوژي بيمارگر و همه گيرشناسي بيماري تحت بررسي است . به طور كلي، اگر تيپهاي آميزشي از يكديگر جدا باشند، Phytophthora infestans توليد اسپورانژيوم ميكند اسپورانژيومها تحت شرايط دمايي متوسط ( 10 -24 درجه سانتيگراد) و رطوبت بالا توليد ميشوند. اسپورانژيومهاي توليد شده روي زخمهاي برگ يا ساقه، توسط جريانهاي هوايي پراكنده ميشود و يا توسط قطرات باران از جاي خود كنده ميشوند. در طبيعت، اسپورانژيومها ميتوانند چندين ساعت تحت شرايط هواي ابري زنده بمانند اما در شرايط آفتابي تنها يك ساعت دوام مي آورند . اسپورانژيوم Phytophthora infestans به صورت مستقيم، از طريق تشكيل يك لوله تندشي تكي و غيرمستقيم، از طريق توليد زئوسپورها جوانه ميزنند . جوانه زني مستقيم معمولاً تحت شرايط گرم اتفاق مي افتد ( 18 -24 درجه سانتيگراد). در دماهاي پائين تر(8 -18 درجه سانتيگراد) اسپورانژيومها به صورت غيرمستقيم جوانه زده و توليد زئوسپور ميكنند. زئوسپورها داراي دو تاژك هستند، تاژك جلويي پروش و تاژك عقبي شلاقي ميباشد. اين اسپورها ميتوانند به مدت چندين دقيقه قبل از كيست شدن به صورت متحرك باقي بمانند. روي ميزبان مناسب، زئوسپورهاي كيست شده با توليد يك لوله تندشي جوانه ميزنند كه بافت ميزبان را سوراخ ميكنند. اسپورانژيومها به طور تيپيك ليموئي شكل (38-21 *23-21 ميكرومتر) و چند هسته اي ميباشند. زئوسپورها به صورت تيپيك يك هسته اي هستند. اسپورانژيوم داراي يك سوراخ انتهايي ميباشد كه زئوسپورها از طريق آن رها شده يا محلي براي خروج لوله تندشي در حال توسعه است. اسپورانژيومها در نوك يك شاخه اسپورانژيوفوري غير محدود متولد ميشوند. اسپورانژيوفورها به موازات طويل شدن، اندكي متورم شده و با كنار زدن اسپورانژيوم متصل شده به يك قسمت، به رشد خود ادامه ميدهند. بنابراين، اسپورانژيوفورها با تورمهاي دوره اي در نقاطي كه اسپورانژيومها توليد شده اند، مشخص ميشوند .
در ربع قرن آخر قرن بيستم، مهاجرت Phytophthora infestans از مكزيك منجر به افزايش تنوع ژنتيكي جمعيت بيمارگر در غالب كشورها گرديد. اولين مهاجرت شناسايي شده و احتمالاً اولين مهاجرت اتفاق افتاده، مربوط به مهاجرت بيمارگر به اروپا بود. مهاجرت ثانويه از اروپا به آمريكاي جنوبي، آفريقا و آسيا صورت گرفت. مهاجرت مستقل ديگري به حنوب آسيا و ايالات متحده و كانادا نيز به ثبت رسيده است. به طور تيپيك، بيشتر ژنوتيپهاي وارد شده اخير (استرينهاي خارجي) غالب بوده و در بسياري از مناطق ژنوتيپهاي قبلي Phytophthora infestans غيرقابل تشخيص هستند. بنابراين، در بررسيها شناسايي نميشوند. در مقايسات صورت گرفته مشخص شده است كه ژنوتيپهاي خارجي نسبت به ژنوتيپهاي قبلي قدرت تهاجمي بيشتري دارند. بنابراين، همزمان با پراكنش استرينهاي خارجي در جهان، شدت بيماري بادزدگي افزايش مي يابد. توليد مثل جنسي تنها به مكزيك محدود نيست و جمعيتهاي متنوع Phytophthora infestans ( حاوي تيپهاي آميزشي A1 و A2 ) در بسياري از نقاط جهان معمول هستند .
چرخه بيماري و همه گيرشناسي بادزدگی سیب زمینی
چرخه بیماری بادزدگی سیب زمینی هميشه شامل توليد مثل غيرجنسي ميباشد اما در بعضي از مناطق خاص، ممكن است توليد مثل جنسي نيز رخ دهد . فاز غيرجنسي به ميزبان زنده نياز دارد. بنابراين، در صورت عدم وجود مرحله جنسي، Phytophthora infestans عموماً يك انگل اجباري ميباشد و بقاء آن در بين فصول اغلب به بقاء غده هاي آلوده بستگي دارد. Phytophthora infestans تحت شرايطي كه منجر به بقاء غده ها شود به خوبي دوام مي آورد. بنابراين، آلودگي غده ها در همه گيرشناسي Phytophthora infestans در سیب زمینی اهميت زيادي دارد . از آنجا كه توليد مثل جنسي نيازمند افراد متفاوت (يكي با تيپ آميزشي A1 و ديگر با تيپ آميزشي A2 ) ميباشد، نسبت به توليد مثل غيرجنسي در دفعات كمتري اتفاق مي افتد. در مناطقي كه افراد A1 و A2 وجود دارند، اسپورهاي هيبريد ممكن است توليد شده و احتمالاً به عنوان ساختارهاي بقاء بيمارگر عمل ميكنند . اسپورها ميتوانند ماه ها و شايد سالها در درون خاك دوام بياورند كه ميتواند در صورت وقوع توليد مثل جنسي، به عنوان يك محل بقاء عمل نمايند .توليد مثل غيرجنسي دخالت بيشتري در وقوع همه گيرهاي بيماري بادزدگي دارد. تكرار چرخه هاي غيرجنسي ميتواند به سرعت رخ دهد. آلودگي معمولاً با قرار گرفتن اسپورانژيومها روي يك ميزبان حساس آغاز ميشود. آنها قادرند به صورت مستقيم و با توليد لوله تندشي (در دماي 18 -24 درجه سانتيگراد) يا غيرمستقيم و با توليد زئوسپورها ( 8 -18 درجه سانتيگراد) جوانه بزنند. بعد از كيست شدن، زئوسپورها ميتوانند جوانه زده و با توليد لوله تندشي و سوراخ كردن ميزبان، روابط نزديك به بيوتروفي را برقرار سازند. تحت شرايط بهينه ( 18 – 22 درجه سانتيگراد)، آلودگي روي برگچه ها بعد از سه روز ظاهر ميشود. بعد از يك يا دو روز، بيمارگر ميتواند از محلهاي آلودگي اسپورزايي نمايد . دماي متوسط ( 10 -25 درجه سانتيگراد) و شرايط خيلي مرطوب (مرطوب بودن سطحي طولاني يا رطوبت نسبي 100 درصد) براي اسپورزايي لازم است. آلودگي بافت حساس ميتواند در طول دو ساعت بعد از تماس بين بيمارگر و ميزبان رخ دهد اما غالباً آلودگي به بيش از دو ساعت زمان نياز دارد .در هر زماني كه بيمارگر با غده ها تماس پيدا كند، آلودگي آنها ممكن است اتفاق افتد. بنابراين، آلودگي ميتواند با اسپورانژيومهاي شسته شده از زخمهاي روي برگ يا ساقه آغاز شده و به غده در حال توسعه در درون خاك گسترش يابد. وقوع آلودگي غده در هر مزرعه، از يك سال به سال ديگر و از يك رقم به رقم ديگر، به شدت متغيير است. آلودگي غده ميتواند در طول مراحل برداشت و (احتمالاً به ندرت) در طول مراحل نگهداري و مراحل بعد از آن رخ دهد. خاكدهي بوته ها و غده ها ميتواند از طريق افزايش فاصله بين اسپورانژيومهاي قرار گرفته روي سطح خاك و غده ها، در جلوگيري از آلودگي بيشتر به بیماری بادزدگی سیب زمینی موثر باشد. در بعضي مناطق آند، خاكدهي خيلي زياد به عنوان يك روش ممانعت كننده از بلايت غده ها پيشنهاد شده است . غده ها گاهي فاصله طولاني را طي ميكنند بنابراين، غده هاي آلوده اهميت زيادي در پراكنش بيمارگر به مناطق دوردست دارند. خوشبختانه، غده هاي آلوده به تنهايي قادر به شروع همه گيري نيستند .
مديريت Phytophthora infestans
ممانعت از بیماری بادزدگی سیب زمینی ، به روشهاي تلفيقي متنوع در يك سيستم مديريتي بستگي دارد. به دليل تنوع در اكوسيستمهاي كشاورزي، اهميت نسبي استراتژيهاي ويژه در مناطق مختلف، متفاوت است. براي مثال، در بسياري از سيستمهاي توليد آمريكاي شمالي، بقاء بيمارگر از يك سال به سال ديگر، كاملاً به غده هاي آلوده مرتبط است. بنابراين، در اين مكانها، از بين بردن غده هاي آلوده در سيستم توليد و حذف غده هاي آلوده از سيستم توليد، نقش معنيداري در بازدارندگي بيماري دار ند . در مقابل، در مكانهايي كه ااوسپورها آغازگر شروع همه گيري هستند يا ميزبان و آلودگي در تمام طول سال وجود دارد، امحاي غده هاي آلوده ممكن است تاثير كمي در كنترل توسعه بیماری بادزدگی سیب زمینی داشته باشد. مديريت بیماری بادزدگی سیب زمینی در اين مناطق با كاهش مايه تلقيح اوليه و به حداقل رساندن (يا حذف) پتانسيل جابجايي بيمارگر در غده هاي بذري ميتواند موثر باشد .
- كاهش دادن مقدار مايه تلقيح اوليه يك استراتژي مديريتي مناسب است. خودداري از كاشت غده هاي آلوده اهميت زيادي دارد. قارچ كشها ممكن است از تلقيح غده هاي سالم در طول فرايند برش ممانعت نموده و به كاهش خطر ظهور جوانه هاي آلوده كمك نمايند. سمپاشي روي پشته ها در زمان ظهور گياهچه، منجر به كاهش هر چه بيشتر پتانسيل توسعه مايه تلقيح در ابتداي فصل رشد ميشود. گياهان خودرو را بايد از بين برد. غده هاي آلوده ، كه در زمان درجه بندي محصول جدا شده اند را بايد از بين برد. اين غده ها را بايد داخل چاله هاي عميق سوزانده و روي آنها را با حداقل 1.5 متر خاك پوشاند تا از توليد جوانه ها جلوگيري شود. همچنين ميتوان آنها را به تغذيه حيوانات رساند يا به كارخانه هاي فرآوری سیب زمینی (توليد الكل) تحويل داد .
- عمليات زراعي طراحي شده جهت كاهش دوره هاي مرطوب بودن برگها ( از قبيل ايجاد جريان هوا و آبياري به موقع) آلودگي ثانويه را كاهش ميدهد .
- كشت ارقام مقاوم ميتواند به متوقف نمودن همگيري كمك نمايد. در بعضي از سيستمهاي توليد به دليل نيازهاي بازاري و تغذيه اي، انتخاب ارقام مقاوم محدوديت ايجاد مينمايد .
- قارچ كشها بايد قبل ازشيوع بيمارگر بكار گرفته شوند زيرا غالب آنها از جوانه زني و ورود بيمارگر به بافت ميزبان جلوگيري بعمل مي آورند. زماني Phytophthora infestans وارد بافت ميزبان شود ديگر تحت تاثير قارچ كشهاي غيرسيستميك قرار نميگيرد. قارچ كشهاي سيستميك (آنهايي كه وارد بافت گياه شده و روي Phytophthora infestans در درون بافت تاثيرات بازدارندگي دارند) ميتوانند روي همه گيري شروع شده ، تاثيرات بازدارندگي داشته باشند. برخي از طرحهاي پيشبيني جهت پيشبيني زمان ظهور بادزدگي در طول فصل رشد توسعه داده شده است. اين سيسمها ميتوانند در استفاده موثر از قارچ كشها دخالت داشته باشند . اگر بخواهیم مبارزه شیمیایی نمائیم توصیه میشود که حدود 6 روز قبل از ظهور اولین نشانه های بیماری سمپاشی شروع و هر هفته آن را تکرار می کنیم. قارچ کشهایی که برای این منظور بکار میروند بیشتر سموم مسی مانند کوپراویت و یا کاسید 101 می باشد همچنین ترکيب بوردو 1% با سه يا چهار نوبت سمپاشی بهترين قارچکش ها است . اولين سمپاشی از نيمه ارديبهشت با فواصل 10 روز شروع شود . اين برنامه درکنترل بيماری به نحو عالی موثر بوده و محصول را 30 تا 40 % افزايش داده است. . استعمال بیش از حد کودهای ازت دار گیاه را در برابر بیماری حساس نموده در حالیکه مصرف کودهای فسفردار و پتاسیم دار تحمل گیاه را افزایش می دهد.
همچنین شما میتوانید با مراجعه به پستهای زیر سایر بیماریهای سیب زمینی را نیز بررسی نمایید.
شانکر ساقه زیرزمینی و شوره سیاه سیب زمینی